Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - رئيس دفتر وليعهد عربستان سعودي در صفحه توييتري خودبه نقل از وليعهد عربستان نوشت: خواسته‌هاي کشورهاي حصار کننده مختص به کشور قطر نيست بلکه شامل تمامي کشورها مي باشد.

سرويس جهان مشرق - عربستان در حال حاضر دوران حساس و خطرناکي را پشت سر مي‌گذراند، اين اهميت ناشي از پرونده بحران خليج فارس است که خود را در ديگر معادلات منطقه اي نيز نشان مي دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فارغ از سلسله حوادث دنبال شده در اين بحران، آنچه در شرايط کنوني توجه کشورهاي ديگر عربي منطقه را به خود جلب کرده و از مدت ها پيش باعث نگراني آنها بود، اين بود که سياست رياض در قبال قطر دامنگير آنها نيز بشود. در نتيجه اين اتفاق آنها دو گزينه تلخ در پيش روي خود خواهند داشت، اول اينکه سياست داخلي و خارجي خود را کاملاً منطبق با خواسته‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي عربستان سامان‌دهي کنند و دوم اينکه سرنوشتي مشابه عربستان قطر داشته باشند.
مهم ترين سيگنال رسمي اين سياست از سوي دستگاه حاکمه رياض، مواضع بدر عساکر رئيس دفتر وليعهد عربستان سعودي در صفحه توييتري خود است که به نقل از وليعهد عربستان گفته که خواسته هاي کشورهاي محاصره کننده مختص به کشور قطر نيست بلکه شامل تمامي کشورها مي باشد. وي در اين مطلب مي افزايد: «کشورهاي منطقه در يک لحظه حساس قرار دارند و مي خواهيم که با بحران قطر طبق قوانين بين المللي برخورد کنيم و کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس بايد سياست خارجي خود را طبق چشم انداز شورا هماهنگ کنند.» لازم به توضيح نيست که منظور رياض از چشم انداز شورا همان دستورالعمل هايي است که رياض به صورت يکجانبه به اين شورا تحميل کرده و اجماعي بر اين موارد وجود ندارد.

اقدام کويت از شايعه تا واقعيتبه همين علت بود که گفته شد دولت کويت در اقدامي ناگهاني و غير موجه سفير ايران را از اين کشور اخراج کرده و دفاتر کارداري فرهنگي و نظامي ايران در اين کشور را بست و تحت اتهامات واهي و بي اساس به سفارت ايران هشدار داد که بايد تعداد ديپلمات‌هاي خود را از 19 ديپلمات 4 ديپلمات کاهش دهد، اين در حالي بود که کويت پيش ‌از اين اعلام کرده بود که راهکاري ميانه در نحوه تعامل کشورهاي عربي با ايران در پيش خواهد گرفت و مناسبات خود با تهران را قطع نکرده بود. البته تکذيبيه اي که شبکه العربيه به نقل از دولت کويت در اين رابطه منتشر شده را شايد بتوان امتداد همين ترديد و دو دلي مقامات کويت دانست.
فارغ از اينکه آيا وزارت خارجه کشورمان پاسخ درخور توجهي به اقدامات احتمالي اينچنيني از سوي کشورهاي همسايه مي دهد يا خير که در موقعيت مناسبي قابليت طرح و بررسي را دارد، توجه به اين نکته لازم است که اگر الحاق کويت به محور متخاصم با ايران و حضور در اردوگاه کشورهاي مزدور آمريکا در منطقه را قطعي بدانيم، توجه به اين نکته لازم است که پادشاهي عمان و ديگر کشورهاي عربي منطقه هدف تازه اي براي اعمال فشارهاي محور رياض خواهد بود. دستگاه ديپلماسي کشور بايد به اين نکته توجه کند که اگر واکنش قابل توجهي به کشورهايي که اقدام به کاهش سطح مناسبات خود با ايران انجام مي دهند، از خود نشان ندهد، اين زنجيره به کويت ختم نخواهد شد و کشورهاي ديگر نيز خيلي زودتر در برابر فشارهاي عربستان تسليم شده و اقدام هاي اينچنيني تکرار خواهد شد.

باج خواهي آمريکا در قبال بحران خليج فارس
يکي از اين اهرم هايي که باعث شده رياض سياست يک جانبه و هژموني طلبانه اي را ضد تمام کشورهاي منطقه در پيش گرفته، تکيه بر وعده ها و حمايت هاي آمريکا از خود است. مقامات آل سعود و بويژه شخص محمد بن سلمان براي عبور از تنگناهاي کنوني از جمله رسيدن زودهنگام به تخت پادشاهي تمام تخم‌مرغ ‌هاي خود را در سبد حمايتي آمريکا قرار داده است. اين يک اشتباه راهبردي است که پيش از اين نيز نافرجام بودن خود را ثابت کرده است. رياض نبايد اين نکته را فراموش کند که حمايت تمام قد آمريکا از اين کشور مرهون منافع اقتصادي و برنامه هايي است که تامين آنها هزينه بسيار زيادي را به دوش مردم عربستان تحميل مي کند، علاوه بر اينکه آمريکا همواره از وعده‌هاي حمايتي خود در مورد عربستان و ديگر متحدان منطقه اي به بهانه هاي مختلف شانه خالي کرده است. طرف‌داري از واشنگتن و تلاش طرفين مخاصمه براي تقويت مواضع خود با اصول سياسي آمريکا باعث شده دولت آمريکا دو طرف را در زمينه توزيع نقش ها به بازي بگيرد. اين کشور نوعي از توازن را در ميان دو طرف ايجاد کرده و آنها را نسبت به هم برتري نمي‌دهد تا بتواند به باج‌خواهي خود از دو طرف درگيري تا زمان اتخاذ تصميم مناسب ادامه دهد.
در حالي که آمريکا در ابتداي بحران، مواضع جانبدارانه اي نسبت به عربستان و متحدانش اتخاذ کرد، اما در گزارش ساليانه وزارت خارجه آمريکا که دو روز پيش منتشر شد، ائتلاف چهارگانه تحريم کنندگان قطر را به باد انتقاد گرفت و تاکيد کرد که مصر در سايه حاکميت نظامي ، از فقدان امنيت رنج مي‌برد و امارات و عربستان سعودي نيز همچنان به تامين مالي گروه هاي تروريستي ادامه مي دهند.
اين گزارش تاکيد کرد که گروه هاي تروريستي از امارات به عنوان مرکزي در تعاملات مالي خود استفاده مي کنند و افراد و شخصيت هاي سعودي نيز به تامين مالي گروه هاي تروريستي ادامه مي دهند. اين گزارش همچنين به کمک هاي قطر براي ائتلاف ضد تروريسم عربستان اشاره و تاکيد کرد که سرويس‌هاي امنيتي آمريکا مناسبات قوي و سازنده با قطر دارند. اين گزارش تأکيد کرد که دولت‌هاي محاصره کننده قطر از حالت حمله به حالت دفاعي تغيير موقعيت داده اند.

خطر همراهي با سياست‌هاي عربستان بيخ گوش کشورهاي منطقهاز آنجا که تمامي کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس و ساير کشورهاي عربي منطقه پرونده‌هاي اختلافي معلقي را با رياض دارند، اين نگراني در پايتخت کشورهاي مذکور ايجاد شده که همراهي آنها با رياض بر ضد يک يا چند کشور عربي باعث خواهد شد روزي نوک پيکان حمله رياض به سمت آنها نيز تغيير کند. کشورهاي عربي بايد يک نکته را بدانند که عدم همراهي آنها با سياست‌هاي يک‌جانبه‌گرايي آل سعود باعث تضعيف نقش منطقه اي آنها شده و سناريوي قطر را بر ضد آنها تکرار نخواهد کرد. پايتخت‌هاي عربي با بررسي اوضاع قطر اين نگراني را درک کرده اند. دوحه در ابتداي جنگ يمن بدون در نظر گرفتن منافع دولت خود و بر اساس خواسته عربستان وارد ائتلاف متجاوز به يمن شد و نيروهاي نظامي خود را در اين جنگ شرکت داد، اما امروز از ديدگاه رياض به دشمن سرسخت اين کشور تبديل شده که حتي ابراز هواداري شهروندانش از قطر نيز جرم تلقي شده و بيش از ده سال زندان در پي دارد. اين در حالي است که چنين قوانيني در عربستان حتي در مورد رژيم صهيونيستي نيز وضع نشده است.
به هر حال سياست متهورانه اي که رياض در پيش گرفته ، بيش از همه براي اين کشور و ساير کشورهاي عربي منطقه خطرناک بوده و تنها برندگان اين عرصه آمريکا و رژيم صهيونيستي هستند. آمريکايي ها با بازي دوگانه در اين درگيري ها منافع اقتصادي و سياسي بي شماري براي خود محقق کرده اند و رژيم صهيونيستي نيز در راستاي شانتاژ تبليغاتي ايجاد شده، حاشيه امنيت خوبي براي ادامه اقدامات خصمانه خود بر ضد ملت فلسطين ايجاد مي کند. علاوه بر اينکه اقدامات متقابل رسانه هاي عربيِ رقيب ، در افشاي نشست هاي مقامات ارشد طرف مقابل با رژيم صهيونيستي گامي بزرگ در مسير عادي سازي روابط آن ها با اسرائيل است. در اين ميان مقامات سعودي که به تازگي براي خريد مواضع حمايتي آمريکا 460 ميليارد دلار هزينه کرده اند، هنوز مطمئن نيستند که در صورتي که خيزشي مردمي در اين کشور به راه افتد، آيا سرنوشتي مشابه حسني مبارک خواهند داشت يا نه؟ شايد بزرگترين نگراني محمد بن سلمان در مرحله انتقال حاکميت به خود، همين موضوع باشد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۰۸۵۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

استفاده کشورهای شیخ نشین خلیج فارس از کارت روسیه و چین/ دیگر خبری از ذبح گاوهای شیرده برای آمریکا نیست

به گزارش خبرآنلاین محمد مسجدجامعی در تشریح وضعیت کشورهای شیخ نشین خلیج فارس گفت: هم اکنون اینان در چهارمین مرحله تحول تاریخی خود هستند. مرحله نخست به وضعیت آنان به قبل از کشف نفت بازمی‌گردد، مرحله دوم به پس از آن که تا اواخر قرن بیستم و اوائل دهه اول قرن بیست و یکم ادامه یافت، مرحله سوم به تمایل آنان به بازکردن جامعه خود و وارد شدن به گونه‌ای فعال به دنیای جدید و هماهنگ شدن و تعامل کردن با آن و حتی نقش داشتن در آن؛ و مرحله چهارم که در سال‌های اخیر و خاصه پس از جنگ اوکراین آغاز شده، «توسعه‌مداری» آنها است. از مرحله دوم به بعد نوعی هماهنگی بین حاکمیت و نخبگان و توده مردم و خاصه جوانان وجود داشته و دارد. نخبگانی که هر روز بیشتر و آشناتر و با هوش‌تر می‌شوند و جوانانی که بیش از آنکه در فضای جامعه خود زندگی کنند، در فضای مجازی رشد یابنده موجود، زندگی می‌کنند.

و امّا توضیح مختصر هریک

الف) قبل از کشف نفت: عموم اینان در شرائط تاریخی خاص خود زندگی می‌کردند، خصوصاً آنان‌ که در صحرا بودند. استثناء تا حدودی بحرین بود که به دلیل کشاورز بودن مردمش و ارتباط وثیق‌اش با ایران و میراث غنی شیعی بودنش، وضعیتی متفاوت داشت. مضافاً که محل استقرار انگلیس‌ها بود و از آنجا مجموعه خلیج فارس و شیخ نشین‌ها را مدیریت می‌کردند. مضافاً که اولین چاه نفت در این کشور، به بهره‌برداری رسید؛ و این به نوبه خود تفاوتی بزرگ بین او و شیخ‌نشین‌های دیگر ایجاد کرد. تفاوتی که تقریباً نیم قرن ادامه یافت. استثناء دوم کویت بود که به دلیل موقعیت جغرافیایی و رابطه تنگاتنگش با ایران و عراق و نیز هند و جریان‌های عربی اوائل قرن بیستم، شرائطی متفاوت داشت. به جز این دو، زندگانی بقیه در همان چارچوب قبیله‌ای و عشیره‌ای بود و علیرغم رفت‌وآمد دائمی حجاج، تغییر چشمگیری را در عربستان شاهد نبودیم. تغییراتی که وجود داشت در همان دو شهر زیارتی و تا حدودی بندر جده بود. این بدین معنی بود که اینان تا قبل از دهه پنجاه قرن بیستم در همان شرائط تاریخی قبلی می‌زیستند.

ب) دوران پس از نفت: در دهه پنجاه شاهد استخراج وسیع نفت در عربستان و کویت هستیم و مدتی بعد، در شیخ نشین‌های دیگر و با تأخیر در عمان. ثروتی کلان و در مدتی کوتاه به جوامعی کم جمعیت و در مقایسه با سایر جهان سومیان توسعه نایافته و با ساختارهایی قبیله‌ای و عشیره‌ای، وارد می‌شود. همزمان با چنین جریانی‌ جهان عرب در غلیان سیاسی و فکری و احساساتی است. همه جا صحبت از وحدت عربی و مقابله با امپریالیسم و استعمار و مقابله با ارتجاع و عقب‌ماندگی است و اینان نمادهای همین ارتجاعی هستند که شدیداً مورد انتقاد است و به قدرت‌هایی وابسته هستند که کمر به مقابله با آنان بسته‌اند و از ثروتی برخوردارند که از نظر انقلابیون آن ایام، متعلق به مجموعه اعراب است.

در چنین کش و قوسی آنان فرا می‌گیرند چگونه از ثروت به دست آمده استفاده کنند و از آن لذت ببرند و در کنار این همه چگونه از کنار خطرات بگذرند، بدون آنکه با آن مواجه شوند و مهمتر اینکه چگونه امنیت را خود را تأمین کرده و چگونه با صاحبان قدرت جهانی و منطقه‌ای معامله کنند. اصل لذت از زندگی و ثروت خدادادی است و از کنار خطرات و چالش‌ها گذشتن و با آنها درگیر نشدن و بهای گذر از تهدید را پرداختن.

این جریان تا دهه نود ادامه می‌یابد و نظام دو قطبی قبل از دهه نود، پشتوانه‌ای است برای استمرار و موفقیت این سیاست. البته اشغال کویت ضربه شوک‌آوری است و سقوط بلوک شرق محاسبات قبلی را برهم می‌ریزد و زمینه را برای چرخش جدیدی فراهم می‌آورد.

ج) چرخش جدید از قطر آغاز می‌شود و به تدریج گسترش و عمق می‌یابد. قطر کوچک تصمیم می‌گیرد از سیاست «پای در دامن کشانه» بیرون آید و در صحنه منطقه‌ای و بعدها جهانی، ایفای نقش کند که البته مورد توافق قدرت‌های آن روز و خصوصاً قدرت‌های آنگلوساکسونی هست.

آنها می‌کوشند زیرساخت‌های پرداختن به چنین سیاستی را فراهم آورند. سیاستی که «باز» است و «تعامل‌کننده» و ثروت انبوه پترودلاری را پشتوانه دارد. از شبکه الجزیره گرفته تا هواپیمایی قطری و هتل‌ها و سالن‌های مختلف گردهم‌آیی و تا استادیوم‌های ورزشی و تاسیس شعبه‌های دانشگاه‌های معتبر غربی و البته در پیش گرفتن سیاستی میانجی‌گرایانه.

توفیق قطری‌ها بقیه و خصوصاً عربستان و امارات را به اتخاذ چنین سیاستی تحریک و تشویق کرد و البته عوامل داخلی دیگری، خاصه در عربستان، وجود داشت. از اواخر دوران ملک عبدالله و نیز ولایت‌عهدی محمد بن زائد شاهد چنین تحولی هستیم و دیگران نیز به نسبت‌های مختلفی چنین راهی را انتخاب کردند. پس از درگذشت عبدالله و امیر امارات، چنین سیاستی به سیاست حاکم، چه در امور داخلی و چه خارجی، تبدیل شد.

بدین ترتیب مرحله سوم تاریخی آنان به سرعت شکل گرفت و به اوج خود رسید. تمایل به ورود به صحنه‌های جهانی و منطقه‌ای و حضور فعال در این دو، و زمینه‌سازی برای نیل به چنین حضوری. در کنار آن سبک کردن و یا برداشتن محدودیت‌های اجتماعی و سنتی. اگرچه محدودیت‌ها در مورد آزادی‌های سیاسی و حقوق شهروندی به قوت خود باقی می‌ماند و بلکه تشدید می‌شود. در کنار این همه فراهم آوردن بستری مناسب‌تر برای رشد اقتصاد آزاد و اقتصاد غیر نفتی و مسئله توریسم و تلاش برای قرار گرفتن در مسیر راه‌های مواصلاتی. به صحنه آمدن غیر مترقّبه ترامپ که سیاست خاورمیانه‌ای کاملاً متفاوتی با اوباما داشت، به این جریان کمک شایانی کرد.

عامل بسیار موثر دیگر آغاز انقلاب‌های عربی بود. آنها پس از کمی تأخیر احساس کردند که اگر میدان‌داری نکنند خود مشمول این انقلاب‌ها قرار خواهند گرفت. به ویژه که در ماه‌های نخست، در عموم این کشورها علائمی از نارضایتی و اعتراض وجود داشت. یکی از مهم‌ترین عوامل در کنترل این انقلاب‌ها خاصه در مصر و بحرین، ورود برخی از همین کشورها بود، چنانکه گسترش نارضایتی‌ها و اعتراض‌ها در سوریه که به جنگ داخلی خانمان‌سوزی انجامید نیز، به دلیل حضور و تحریک برخی از آنان بود.

د) و بالاخره چهارمین مرحله با جرقه جنگ اوکراین آغاز شد. بحران کرونا و بسته شدن بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته صنعتی و کمبود نقدینگی در آنها به نوعی انظار را متوجه این منطقه ساخت؛ اما نقطه عطف بزرگ، جنگ اوکراین بود. این جنگ‌ معادلات را در سطح جهانی و خاصه در سطح منطقه ما، به کلی دگرگون ساخت.

مجموعه غرب در کنار اوکراین و در برابر روسیه قرار گرفت. ترس ایجاد شده از رشد چشمگیر چین خصوصاً به لحاظ تکنولوژیکی و اقتصادی و مالی که از اوائل دهه دوم قرن بیست و یکم انظار را به سوی خود جلب کرده بود، نوعی چالش با چین را موجب شد؛ تا آنجا که در دور دوم ریاست جمهوری اوباما اولویت اول سیاست خارجی امریکا، مهار چین بود. جریانی که پیوسته ادامه یافت و تشدید گردید. آنها در چهره چین رقیب و بلکه دشمن آینده خود را می‌دیدند.

جورج سورس معروف در کنفرانس داووس صریحا گفت اگر چین در زمینه‌ تکنولوژی الکترونیک از ما سبقت گیرد برای همیشه ما در حاشیه قرار خواهیم گرفت. در جریان داستان کرونا آنان کوشیدند به حداکثر ممکن چین هراسی را گسترش دهند.

در چنین شرائطی جنگ اوکراین به گونه‌ غیر مترقبّه‌ای اتفاق افتاد و طبیعی بود چین و علیرغم سیاست فوق ‌العاده محافظه‌کارانه‌اش، در کنار روسیه قرار گیرد. از این زاویه شکست روسیه در این جنگ به عنوانی شکست چین هم بود و لذا کم و بیش تمامی غربیان بدان اهتمام داشتند.

در این میان صدور گاز روسیه به اروپا قطع شد و این جریان مشکلات اقتصادی و صنعتی و معیشتی فراوانی به وجود آورد. مجموعه غرب و خاصه اروپا به دنبال منابع جدید انرژی بود. از ونزوئلا گرفته تا غرب و شمال افریقا و در این گیرودار همه چشم‌ها متوجه خلیج فارس و شیخ نشین‌هایش شد.

آنان که از مدتی پیش به دنبال حضوری بین المللی بودند، از چنین جریانی به شدت استقبال کردند و نتیجه آن روی‌آوری و استقبال این بود که همه سوابق منفی از مسائل مختلف حقوق بشری گرفته تا موضوع اولویت داشتن دموکراسی و انتخابات و حتی قتل قاشقچی، به فراموشی سپرده شد. گویی رهبران کشورهای بزرگ غربی جهت جلب نظر و حمایت این کشورها، به نوعی مسابقه گذاشته بودند.

تحولات صورت گرفته در طبقه نخبه سعودی و شیخ نشین‌ها، آنان را با قواعد بازی آشنا کرده بود و اینان از شرائط جدید به خوبی استفاده کردند. بدین معنی که توانستند جهت چانه‌زنی با امریکایی‌ها، از ورق روسیه و چین استفاده کنند و چنین کرده و می‌کنند.

اصولاً کیفیت برخورد امریکایی‌ها با اینان قبل و بعد از جنگ اوکراین قابل مقایسه نیست. دیگر از آنچه ترامپ در مورد گاوهای شیرده و ذبح آنان می‌گفت، خبری نیست حتی اگر احیاناً باز هم انتخاب شود، نمی‌تواند چنین بگوید. در اولین ملاقات ترامپ و امیر کویت، شیخ صباح، تنها به او پنج دقیقه وقت داد و در طی آن گفت قرارداد همکاری‌ با چین را لغو کند؛ همین و تمام. امّا در حال حاضر داستان به کلی تغییر یافته است.

این صرفاً در مورد امریکایی‌ها نیست، روس‌ها و چینی‌ها هم کم و بیش چنین سیاستی در پیش گرفته‌اند. آنان به شیوه‌ای متفاوت با گذشته با آنان گفتگو می‌کنند. به واقع احساس می‌کنند که اینان در موقعیت فراتری قرار گرفته‌اند. در پائیز ۲۰۲۲ امیر امارات سفری به روسیه داشت. پوتین شخصاً به استقبال او رفت؛ همچنانکه شخصاً او را بدرقه کرد و به دلیل سردی هوا و عدم وجود لباس گرم امیر، کاپشن خود را به او داد. چنین مسائلی به واقع برای اولین بار است که اتفاق می‌افتد.

در سایه چنین تحولاتی آنان به فکر نهادینه ‌کردن توسعه صنعتی و اقتصادی و زیربنایی خود افتادند و برای نخستین بار است که سیاست غالب آنها سیاستی «توسعه‌مدارانه» است. آنچه به آنها کمک می‌کند بهره‌گیری از رقابت بین سه رقیب موجود یعنی آمریکا و روسیه و چین است و به همین ترتیب بهره گرفتن از ظرفیت کشورهای دیگری چون انگلستان و فرانسه و هند. آنان یاد گرفته‌اند که جهت توسعه هرچه بیشتر و سریع‌تر، چگونه از رقابت‌های آشکار و نهفته آنها، سود برند.

برنامه‌های توسعه‌ای بلندمدت و کوتاه‌مدت آنان قابل تأمل است. حتی کشور عمیقاً محافظه‌کار و محتاطی همچون عمان، برنامه‌های فراوانی را برای خود تنظیم کرده است. وضعیت جدید بین‌المللی و برآمدن چین و روسیه و تضعیف نسبی موقعیّت امریکا و مجموعه غرب این مجموعه را به طراحی و تعقیب برنامه‌های توسعه‌مدارانه تشویق کرده است. آنچه در این مورد ترغیب‌کننده است رشد سریع آسیا است و اینکه به قدرت بزرگ و مسلط اقتصادی و صنعتی و تجاری جهان آینده تبدیل خواهد شد.

مایل بودم در مورد جنگ غزه و بازتاب‌هایش بر روی این کشورها صحبت کنم که به دلیل کمی وقت در فرصتی دیگر بدان پرداخته خواهد شد. تنها به یک نکته اشاره می‌شود و آن اینکه بعید به نظر می‌آید تحولات بزرگی را که جنگ اوکراین برای این کشورها درپی داشت، جنگ غزه بتواند داشته باشد و منشأ دگرگونی‌های بزرگی شود و البته آن را دلائل فراوانی است.

>>>متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

ژئوپلیتیک خلیج فارس؛ شیخ‌نشین‌ها و عربستان

311311

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904249

دیگر خبرها

  • چالش های عربستان و آمریکا برای انعقاد پیمان امنیتی
  • استفاده کشورهای شیخ نشین خلیج فارس از کارت روسیه و چین/ دیگر خبری از ذبح گاوهای شیرده برای آمریکا نیست
  • بازی اتمی بن‌سلمان/ بازگشت ایران و عربستان به عصر تنش؟
  • ویژگی‌های ژئوپلیتیکی کشورهای شیخ‌نشین؛ از اختلافات پیچیده سرزمینی تا همگرایی در ساختارهای اجتماعی ـ تاریخی
  • اتحاد مثلث علیه منافع ایران/ بررسی تأثیرات توافق امنیتی میان آمریکا و عربستان بر روابط سعودی‌ها با ایران
  • ماجرای «میدان گازی آرش» در آستانه پیچیدگی؛ چه باید بکنیم؟
  • مناظره آتشین آمریکایی‌ها و سعودی‌ها درباره ایران در شبکه اسرائیلی!
  • آیا عادی سازی روابط ریاض و تل آویو قریب الوقوع است؟
  • گزینه‌های آمریکا در برابر بلندپروازی‌های اتمی عربستان
  • ناگفته‌هایی درباره سهم کشورمان از یک میدان گازی در شمال خلیج‌فارس